جلال مقامی: استاد اصلیام در دوبله خود بازیگرها بودند
تاریخ انتشار: ۱۰ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۳۱۶۶۱۸
دوبلور پیشکسوت کشور گفت: هیچ مدیر دوبلاژی نمیتواند به دوبلور بگوید چه حسی بگیرد، زیرا حس واقعی را خود بازیگر به دوبلور میدهد.
موزه سینمای ایران برای درگذشت زنده یاد «جلال مقامی» مدیر دوبلاژ، دوبلور، گوینده و بازیگر بخشهایی از گفتگوی تاریخ شفاهی این هنرمند را منتشر کرده است که در زیر میخوانید.
جلال مقامی کشورمان با بیان اینکه در ابتدا علاقه زیادی به حرفه دوبله نداشته است، گفت: از بچگی تئائر را خیلی دوست داشتم و همیشه آرزو داشتم بازیگر تئاتر شوم تا روی صحنه بروم، اما خیلی زود و از ۱۶ سالگی وارد دوبله و مشغول به کار شدم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی با بیان اینکه در جوانی در چند فیلم سینمایی نیز نقش آفرینی داشته است، افزود: یادم میآید یک شب نمایش خصوصی فیلمی را داشتیم و افرادی همچون جلال آل احمد، عباس پهلوان و سپانلو نیز برای دیدن فیلم آمده بودند. در انتهای نمایش فیلم، آل احمد من را صدا کرد و گفت خیلی خوب جلوی دوربین بازی کردم و من بسیار خوشحال بودم که فردی همچون آل احمد از بازیام تعریف میکند، اما از آن فیلم خیلی استقبال نشد به همین دلیل انگیزهام کم شد و سینما را کنار گذاشتم. البته قبل از سینما در شبکه دو سریال «شبهای آنجلس» را هم بازی کرده بودم. ما در خانه خودمان به خاطر مخالفت پدرم تلویزیون نداشتیم. سریال پنجشنبه شبها پخش میشد و خانوادهام در خانه خالهام مهمان بودند و اتفاقی بخشی از بازی من را دیده بودند همان شب که از رادیو برگشتم متوجه شدم پدرم بیداراست در آن زمان ۱۹ ساله بودم. از من پرسید کجا بودم و من به او گفتم از رادیو برمیگردم و توضیح داد که در تلویزیون من را دیده بود و ازم خواست دیگر در فیلم و سریال حضور پیدا نکنم؛ پدرم اصلا به بازیگری علاقهای نداشت.
مقامی خاطرنشان کرد: یادم میآید زنده یاد مجید محسنی میخواست در فیلم «بلبل مزرعه» او به جای جواد قائم مقامی بازی کنم، اما آقای لطیف پور که در دوبله استاد من بود نگذاشت و زمانیکه فیلم به نمایش درآمد با استقبال خوبی همراه شد و من پشیمان شدم که چرا حضور پیدا نکردم شاید اگر در آن فیلم بازی میکردم سرنوشتم شکل دیگری پیدا میکرد.
وی در ادامه بیان داشت: زمانی که متوجه شدم مردم از دوبله بسیار استقبال میکردند بیشتر به سمت اینکار کشیده شدم. یادم میآید برای دیدن فیلم «شکوه علفزار» به سینما رفتیم جمشید مهرداد هم در آن زمان کار دوبله انجام میداد و در آن نمایش فیلم حضور داشت. مردم منتظر بودند تا سانس فیلم شروع شود یک دفعه آقای مهرداد با صدای بلند گفت دوبلور یکی از شخصیتهای فیلم جلال مقامی است که الان در اینجا حضور دارد و مردم به سمت من آمدند، عکس و امضا گرفتند و من بسیار خوشحال شدم. در زمان دوبله فیلم دکتر ژیواگو و بسیاری از فیلمهای دیگرآنقدر نقشی که میخواستیم جای او صحبت کنیم بر روی ما تاثیر میگذاشت ما واقعا گریهمان میگرفت. درواقع فیلم ما را به سمت خودش میبرد و با توجه به اینکه جوان بودیم میتوانستیم خودمان را جای شخصیتها قرار دهیم.
مقامی با بیان اینکه استاد من در دوبله خود بازیگرها بودند، گفت: هیچ مدیر دوبلاژی نمیتواند به دوبلور بگوید چه حسی بگیرد، زیرا حس واقعی را خود بازیگر به دوبلور میدهد. یادم میآید زمانیکه جای موکی میوکلیوحرف میزدم تمام توجه من به صورت و چشمهای او بود تا ببینم چگونه میتوانم از او حس واقعی بگیرم.
وی خاطرنشان کرد: یادم میآید فیلمی از لورل و هادی صامت بود کپشنهای فیلم را ترجمه کرده بودند فکر میکنم در حدود ۱۰ صفحه بود و گفتند فیلم را با ترجمهای که داده بودند برای آن دیالوگ بنویسم در آن زمان برای انجام کار بسیار ذوق داشتم به همین دلیل پشت میز مویلا رفتم و دائم مینوشتم و از آقایان مقبلی و عباسی خواهش کردم تا جای لورل و هادی حرف بزنند.
مقامی در ادامه افزود: چندین سال پیش در مراسمی که اهالی شعر و ادب حضور داشتند از من دعوت کردند تا روی سن بروم و صحبت کنم در ابتدا کمی اضطراب داشتم، زیرا تمام اساتید شعر و ادب در سالن حضور داشتند و زمانیکه میخواستم از جایم بلند شوم گفتم خدایا کمکم کن. با خودم گفتم جلوی این بزرگان چه چیزی بگویم. در ابتدا سکوت کردم و بعد از چند ثانیه گفتم من ۴۵ سال است پشت میکروفون زنده زندگی کردم و هیچ و وقت نترسیده بودم به جزء امروز درمقابل شما بزرگان که صاحب کلام هستید. فقط میتوانم بگویم اهل کاشانم روزگارم بد نیست و... در ادامه تصاویری از دیدنیها دوباره پخش شد و زمانیکه آمدم بنشینم یکی از بزرگان گفت چرا شما تا این اندازه فروتنی دارید؟ ما زمانیکه جوان بودیم بزرگترین ادبیات جهان را با صدای شما خواندیم.
منبع: پول نیوز
کلیدواژه: فیلم فیلم سینمایی فیلم فجر فیلم فروشنده فیلم ایرانی یادم می آید خود بازیگر جلال مقامی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.poolnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «پول نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۳۱۶۶۱۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
زندگی با آلاحمد در شیوه نگارش سیمین دانشور تاثیر نگذاشت
خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: سیمین دانشور نویسنده و مترجم ایرانی ۸ اردیبهشت سال ۱۳۰۰ در شیراز زاده شد. او سومین فرزند محمدعلی دانشور (پزشک) و قمرالسلطنه حکمت بود. دوره ابتدایی و دبیرستان را در مدرسه انگلیسیزبان مهرآیین گذراند.
در سال ۱۳۱۶ اولین مقالهاش را با نام «زمستان بیشباهت به زندگی ما نیست» در نشریهای محلی چاپ کرد. در سال ۱۳۱۷ به تهران آمد و مدتی در شبانهروزی آمریکایی تهران ساکن شد و آموزش زبان انگلیسی را پی گرفت. بعد در رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد.
در سال ۱۳۲۰ بهعنوان معاون اداره تبلیغات خارجی در رادیو تهران استخدام شد. علیاکبر کسمایی و احمد شاملو از همکاران او در رادیو بودند. سیمین دو سال بعد، یعنی در سال ۱۳۲۲ از کار رادیو کنارهگیری کرد و در روزنامه ایران مشغول به کار شد. از این زمان به بعد، او با نام مستعار «شیرازی بینام» برای نشریات مختلف مقاله نوشت و ترجمه کرد.
در ۱۳۲۷، اولین کتاب خود را با نام «آتش خاموش» نوشت. این اثر نخستین مجموعه داستانی بود که به قلم زنی ایرانی چاپ شد. داستانهای این مجموعه با نقدهای منفی بسیاری مواجه شد. در ۱۳۲۸ با مدرک دکترای ادبیات فارسی از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد و یک سال بعد با جلال آلاحمد، نویسنده و مبارز اجتماعی مطرح آن سالها ازدواج کرد. این ازدواج تا مرگ نابههنگام آل احمد در سال ۱۳۴۸، بهمدت ۲۰ سال دوام داشت.
همزمان با سالروز تولد سیمین دانشور در گزارشی به مرور زندگی این نویسنده پرداختیم که مشروح آن در ادامه میآید؛
تحصیل در آمریکا
دانشور در شهریور ۱۳۳۱ با دریافت بورس تحصیلی از مؤسسه فولبرایت به دانشگاه استنفورد آمریکا رفت و در رشته زیباییشناسی تحصیل کرد. در این سفر نامههایی که بین او و جلال رد و بدل شد که بعدها در کتابی به نام «نامههای سیمین دانشور و جلال آلاحمد» توسط انتشارات نیلوفر منتشر شد. در مدت تحصیل در آمریکا «باغ آلبالو»، دشمنان چخوف»، «بئاتریس آرتور شنیتسلر» و «رمز موفق زیستن» دیل کارنگی را هم ترجمه و منتشر کرد.
بازگشت به ایران و ادامه کار نویسندگی
دانشور در سال ۱۳۳۴ به ایران بازگشت و در هنرستان هنرهای زیبای دختران و پسران مشغول تدریس شد. سپس مدیریت مجله نقش و نگار را پذیرفت و «کمدی انسانی» سارویان و «داغ ننگ» ناتانیل هاتورن را ترجمه کرد.
در ۱۳۳۷ کتاب «همراه آفتاب» نوشته هارولد کورلندر را ترجمه و منتشر کرد. تا اینکه در سال ۱۳۳۸ بهعنوان دانشیار کلنل علینقی وزیری در رشته باستانشناسی و تاریخ هنر دانشگاه تهران مشغول به کار شد. کار تدریس او در دانشگاه تهران تا بیست سال بعد، یعنی سال ۱۳۵۸ که از دانشگاه تهران بازنشسته شد، ادامه یافت.
در سال ۱۳۴۰، دومین مجموعه داستان خود با نام «شهری چون بهشت» را منتشر کرد. دانشور، همراهِ همسرش جلال آلاحمد، عضو کانون نویسندگان ایران بود. و در نخستین انتخابات، فروردین ۱۳۴۷ بهعنوان رئیس کانون نویسندگان ایران برگزیده شد. در تیر ۱۳۴۸ رمان «سووشون» را منتشر کرد که مشهورترین رمان او است و تا به حال به هفده زبان ترجمه شدهاست. بسیاری از منتقدان این اثر را یکی از ماندگارترین آثار ادبی فارسی میدانند. دو ماه بعد از انتشار «سووشون»، در ۱۸ شهریور ۱۳۴۸، جلال آلاحمد درگذشت.
دانشور در سال ۱۳۵۱ کتاب «چهل طوطی» را منتشر کرد. این کتاب ترجمهای است از مجموعهای از حکایتهای هندی که لین یوتانک، نویسنده چینی، در کتابی به نام The Wisdom of Indiaجمعآوری کردهاست. این کتاب که تنها همکاری آلاحمد و دانشور به حساب میآید که توسط انتشارات موج به چاپ رسید.
در سال ۱۳۶۱ کتابی را به نام «غروب جلال» را منتشر کرد. این کتاب از دو بخش تشکیل شدهاست: بخش اول کتاب، با نام «شوهرم جلال» در سال ۱۳۴۱ و در زمان حیات آلاحمد نوشته شدهاست. دانشور این کتاب را با وصف آلاحمدِ نویسنده آغاز میکند، افکار و ویژگیهای اخلاقی او را از منظر خود توصیف میکند و به جنبههای فردی، اجتماعی و سیاسی زندگی او میپردازد. بخش دوم کتاب، تقریباً بیست و یک سال بعد نوشته شدهاست. در این بخش، دانشور خاطره روز درگذشت آلاحمد را روایت میکند. نام کتاب، از همین بخش دوم گرفته شدهاست.
در سال ۱۳۷۲، اولین کتاب از سهگانه سیمین دانشور، به نام «جزیره سرگردانی» منتشر شد که به دغدغههای روشنفکران ایران در دهه ۴۰ و ۵۰ میپرداخت. در ۱۳۷۶ مجموعه داستان «از پرندههای مهاجر بپرس» با همکاری نشر نو و نشر کانون چاپ شد. در سال ۱۳۷۸ یادنامه جلال آلاحمد توسط علی دهباشی منتشر شد که گفتوگویی مفصل با دانشور را شامل میشد. جلد دوم تریلوژی دانشور، «ساربان سرگردان»، در سال ۱۳۸۰ را چاپ کرد.
دانشور در گفتوگو با ناصر حریری گفتهاست او و جلال آلاحمد هر چه مینوشتند، به هم نشان میدادند اما او هرگز اجازه نمیداده جلال در نوشتههایش دست ببرد. همچنین دانشور هیچگاه از نثر آلاحمد که دستکم سه دهه یکهتاز میدان نویسندگی بود، تأثیر نپذیرفت و زندگی مشترک در شیوه نگارش او اثر نگذاشت و استقلال خود را حفظ کرد.
درگذشت
سیمین دانشور در ۳۰ تیر ۱۳۸۶ بهعلت مشکلات حاد تنفسی در بیمارستان پارس تهران بستری شد. با بستری شدن او شایع شد که وی درگذشتهاست اما این خبر تکذیب شد. او در ۲۲ مرداد ۱۳۸۶ با تشخیص تیم پزشکی از بیمارستان پارس مرخص شد. دانشور پس از یک دوره بیماری آنفولانزا، عصر روز ۱۸ اسفند ۱۳۹۰ برابر در ۹۰ سالگی در خانهاش در تهران درگذشت. قبر سیمین دانشور در قطعه هنرمندان بهشت زهرا است.
الهام قاسمی
کد خبر 6089822 الناز رحمت نژاد